سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

از امام رضا علیه السلام پرسیده شد : آیا مردم می توانند پرسیدن از چیزی را که بدان نیاز دارند واگذارند؟ فرمود : نه . [یونس بن عبدالرحمان از برخی یارانش]

صفحه اول   |   شناسنامه   |   رایانامه   |   پیام رسان یاهو   |    RSS 


سال«اصلاح الگوی مصرف»  

همه ما بخصوص مسئولان قوای سه گانه، شخصیتهای اجتماعی و آحاد مردم باید در سال جدید در مسیر تحقق این شعار "مهم، حیاتی و اساسی " یعنی "اصلاح الگوی مصرف در همه زمینه‌ها "، برنامه ریزی و حرکت کنیم تا با استفاده صحیح و مدبرانه از منابع کشور، مصداق برجسته ای از تبدیل احوال ملت به نیکوترین حالها، ظهور و بروز یابد.


 

بسم الله الرحمن الرحیم

سلام علیکم

اربعین شهادت حضرت امام حسین سلام الله علیه رو تسلیت عرض میکنم.

منطق منفعت پرستی یک منطق است و منطق حق پرستی و اصلاح ، منطق دیگری‏ است. عقلاء قوم، مانع ابی‏عبدالله می‏شدند از حرکت، و نصایح آنها همه بر محور مصلحت شخصی حسین (علیه السلام) و زندگی دنیوی او و سلامت تن و حفظ فرزندانش دور می‏زد. می‏گویند جامع‏ترین بیانها همان است که ابن عباس گفت‏. اگر جای تعجب باشد باید از منطق ابن عباس تعجب کرد. چیزی که در این‏ منطق ابن عباس یافت نمی‏شود، فکر اسلام، منطق ایثار و گذشت است و آنچه در منطق حسین (علیه السلام) هرگز دیده نمی‏شود منافع و مصالح شخص خودش‏ است.

این روزها، روزهای مرور کردن منطق امام حسین علیه السلام هست، اربعین حضرت و ایام سفر به مناطق عملیات 8 سال دفاع مقدس... منطق شهدا چه بود؟ جز منطق امام حسین بود؟ آیا به غیر این بود که شهدا همانند سرور خود حضرت امام حسین علیه السلام از جان و منفعت و مصلحت شخصی خود گذشتند و ایثار کردند؟ هر چند آنها به منفعت واقعی که همان رضای خداست رسیدند... آنها بصیر بودند و رفتند...

می خواهید منطق شهدا رو که برگرفته از منطق حضرت امام حسین علیه السلام هست رو مرور کنیم؟ اینست منطق شهدای ما، ما به این منطق افتخار میکنیم...:

چه کسی می‌داند که جنگ چیست؟

چه کسی می‌داند فرود یک خمپاره قلب چند نفر را می‌درد؟
چه کسی می‌داند سوت خمپاره فردا به قطره اشکی بدل خواهد شد و این اشک جگرهایی را خواهد سوزاند؟
کیست که بداند جنگ یعنی سوختن، ویران شدن، آرامش مادری که فرزندش را همین الان با لای لای گرمش در آغوش خود خوابانیده؛ نوری، صدایی، ریزش سقف خانه و سرد شدن تن گرم کودک در قامت خمیده مادر؟
کیست که بداند جنگ یعنی ستم، یعنی آتش، یعنی خونین شدن خرمشهر، یعنی سرخ شدن جامه‌ای و سیاه شدن جامه‌ای دیگر، یعنی گریز به هرجا، هرجا که اینجا نباشد، یعنی اضطراب که کودکم کجاست؟
جوانم کجاست؟
دخترم چه شد؟
به کدام گوشه تهران نشسته‌ای؟
کدام دختر دانشجویی که حوصله ندارد عکسهای جنگ را ببیند و اخبار جنگ را بشنود، داغ آن دختران معصوم سوسنگرد، خواهران گل، آن گلهای ناز، آن اسوه‌های عفاف که هرکدام در پس رنجهای بیکران صحرانشینی و بیابانگردی، آرزوهای سالهای بعد را در دل می‌پروراندند، آن خواهران ماه، مظاهر شرم و حیا را بفهمد، که بی‌شرمان دامانشان را آلودند و زنده زنده به رسم اجدادشان به گور سپردند.
کدام پسر دانشجویی می‌داند هویزه کجاست؟
چه کسی در آن کشته شد و در آن دفن گردید؟
چگونه بفهمد تانکها هویزه را با 120 اسوه، از بهترین خوبان له کردند و اصلاً چه می‌دانی که تانک چیست و چگونه سری زیر شنی‌های تانک له می‌شود؟
آیا می‌توانید این مسئله را حل کنید؛ گلوله‌ای از دوشکا با سرعت اولیه خود از فاصله 100 متری شلیک می‌شود و در مبدأ به حلقومی اصابت نموده و آن را سوراخ کرده و گذر می‌کند، معلوم نمایید:
- سر کجا افتاده است؟
- کدام زن صیحه می‌کشد؟
- کدام پیراهن سیاه می‌شود؟
- کدام خواهر بی برادر می‌شود؟
- آسمان کدام شهر سرخ می‌شود؟
- کدام گریبان پاره می‌شود؟
- کدام چهره چنگ می‌خورد؟
- کدام کودک در انزوا و خلوت خویش اشک می‌ریزد؟
یا این مسئله را که هواپیمایی با یک ونیم برابر سرعت صوت از ارتفاع 10 متری سطح زمین ماشین لندکروزی را که با سرعت در جاده مهران – دهلران حرکت می‌کند مورد اصابت موشک قرار می‌دهد؟ اگر از مقاومت هوا صرفنظر کنیم، معلوم کنید:
- کدام تن می‌سوزد؟
- کدام سر می‌پرد؟
-
چگونه باید اجساد را از میان این آهن پاره له شده بیرون کشید؟
- چگونه باید آنها را غسل داد؟
- چگونه بخندیم و نگاه آن عزیزان را فراموش کنیم؟
- چگونه در تهران بمانیم و تنها، درس بخوانیم؟
- چگونه می‌توانی درها را بر روی خودت ببندی و چون موش، در انبار کلمات کهنه کتاب لانه کنی؟
- کدام مسئله را حل می‌کنی؟
- برای کدام امتحان، درس می‌خوانی؟
- به چه امیدی نفس می‌کشی؟
- کیف و کلاسور را از چه پر می‌کنی؟
از خیال.
از کتاب.
از لقب شامخ دکتر.
یا از آدامسی که مادرت هرروز صبح در کیفت می‌گذارد.
- کدام اضطراب جانت را می‌خورد؟
در رسیدن اتوبوس.
دیر رسیدن سر کلاس.
نمره A گرفتن.
- دلت را به چه چیز بسته‌ای؟
به مدرک.
به ماشین.
به قبول شدن در دوره فوق دکترا.
آری پسرک دانشجو!
به تو چه مربوط است که خانواده‌ای در همسایگی تو داغدار شده است.
جوانی به خاک افتاده و خون شکفته.
آری دخترک دانشجو!
به تو چه مربوط که دختران سوسنگرد را به اشک نشاندند و آنان را زنده به گور کردند.
در کردستان حلقوم کسانی را پاره کردند تا کدهای بی‌سیم را بیابند.
به تو چه مربوط است که موشکی در دزفول فرود بیاید و به فاصله زمانی انتشار نوری، محله‌ای نابود شود و یا کارگری که صبح به قصد کارخانه نبرد اهواز از خانه خارج و دیگر بازنگشت و همکارانش او را روی دست تا بهشت اباد اهواز بدرقه کردند.
به تو چه مربوط که کودکانی در خرمشهر از تشنگی مردند.
هیچ می‌دانستی؟
حتماً نه!
هیچ آیا آنجا که کارون و دجله و فرات به هم گره می‌خورند به دنبال آب گشته‌ای تا اندکی زبان خشکیده کودکی را تر کنی؟
و آنگاه که قطره ای نم یافتی با امیدهای فراوان به بالین کودک رفتی تا سیرابش کنی،اما دیدی که کودک دیگر آب نمی‌خواهد!!
اما تو، اگر قاسم نیستی، اگر علی اکبر نیستی، حرمله مباش که خدا هدیه حسین(علیه السلام) را پذیرفت.
خون علی اصغر را به زمین باز پس نداد و نمی‌دانم که این خون، خون خدا، با حرمله چه می‌کند؟!

(قسمتی از نوشته‌های شهید احمدرضا احدی رتبه اول کنکور پزشکی)، شادی روحش صلوات

شهدا همت کردندو همت شدند... ما هم همتی کنیم و لااقل سفری به مناطق عملیاتی 8 سال دفاع مقدس کنیم...

شادی روح همه شهدا صلوات

مطالب مرتبط:

قسمت اول سخنرانی حجة الاسلام مهدوی بیات(طلائیه)

قسمت دوم سخنرانی حجة الاسلام مهدوی بیات(طلائیه)


- کلمات کلیدی:

- گردآورنده: حسین شهیدی - پنج شنبه 86/12/9 - ساعت 8:18 صبح  

نظرات دیگران()


لیست کل مطالب(غیر از بایگانی شده ها)
پیام تسلیت رهبر معظم انقلاب
لبیک یا خامنه ای
نماز جمعه وحدت بخش پس از نا آرامی ها
گفتمان امام خمینی(ره)-1-
گفتمان امام خمینی(ره)-2-
گفتمان امام خمینی(ره)-3-
گفتمان امام خمینی (ره)-4-
[عناوین آرشیوشده]